فلسفه ى حج

مشخصات كتاب

سرشناسه : فقیه امامی، حسن، 1313-

عنوان و نام پديدآور : سخنرانی حضرت آیةالله حاج سیدحسن فقیه امامی پیرامون فلسفه ی حج/[حسن فقیه امامی].

مشخصات نشر : اصفهان: مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان، واحد تحقیقات، 1387.

مشخصات ظاهری : 40 ص.؛.م س 17×11

شابک : 978-964-04-2698-2

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت :عنوان دیگر: فلسفه ی حج.

یادداشت : کتابنامه.

عنوان دیگر : فلسفه حج.

موضوع : حج.

موضوع : حج -- فلسفه.

رده بندی کنگره : BP188/9/ف7س4 1387

رده بندی دیویی : 297/357

شماره کتابشناسی ملی : 1 5 5 3 2 8 4

ص: 1

سخنرانی 1

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

ص: 2

سخنرانی

حضرت آیة اللّه حاج سیّد حسن فقیه امامی

(مدّ ظلّه العالی)

پیرامون فلسفه ی حج

«قسمت اوّل»

جمادی الثانی 1425 ه ق

ص: 3

ص: 4

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الحمدُ للَّه ربّ العالمين حمداً أزليّاً بأَبَديّته، و أَبَديّاً بأَزليّتهِ، سَرْمداً بِإطلاقه مُتَجَلِّياً مرايا آفاقِهِ، و الصلوةُ و السلام على سيّدِ أنبيائِهِ البشير النذير و السِراجِ المُنيرِ سيِّدنا أحمد و نبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد، واللَعنُ الدائم على أعدائهم أجمعين مِن الآن إلى قيامِ يوم الدّين.

بحثمان راجع به شرح خطبه حضرت فاطمه ى

ص: 5

زهراعليها السلام است و رسيديم به اين جمله:

«وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّين»(1)

فلسفه وجوب حج، كه خدا آن را واجب كرده است چيست؟ فاطمه ى زهراعليها السلام يك كلمه بيشتر نفرموده اند: «تَشْيِيداً لِلدِّين» وليكن همه ى مطالب در همين جمله نهفته است حالا ما مقدارى راجع به فلسفه حج عرائضى را تقديم مى كنيم تا بعد اِن شاءاللَّه مطلبى را كه بى بى دو عالم فرموده اند روشن شود.

اولاً آنچه كه مطالعه مى كنيم در آيات و روايات مربوط با حج مسئله ى ناس مطرح است ناس يعنى مردم:

ص: 6


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 29 ص 223 فصل نورد فيه خطبة خطبتها سيدة النساء

«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ»(1)

اوّلين خانه اى كه براى مردم ساخته شده آن خانه ايست كه در مكّه بنيانگذارى شده؛ يا مى بينيم كه مى فرمايد چرا حج واجب شده است:

«قِياماً لِلنَّاسِ»(2)

براى اين كه عامل خيزش و قيام مردم است؛ يا مى فرمايد:

ص: 7


1- آل عمران 96: «نخستين خانه اى كه براى مردم قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است؛كه پر بركت، و مايه ى هدايت جهانيان است»
2- مائده 97 «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ»

«مَثابَةً لِلنَّاسِ»(1)

براى اين كه مردم بخواهند ثواب ببرند مكّه محلّيست كه براى دريافت ثواب است.

«هُدىً لِلْعالَمينَ»(2)

حج و مراسم حج عامل هدايت مردم است. خلاصه هر چه كه دقّت مى كنيم مى بينيم مسئله مردم مطرح است اين خانه و تمام مقرّراتى كه برايش وضع شده در راستاى منافع مردم است مردم بايد از حج استفاده كنند. يا مى فرمايد:

«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ

ص: 8


1- بقره 125 «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»
2- آل عمران 96

سَبيلاً»(1)

واجب است بر مردم كه حق خدا را اداء كنند و حق خداوند متعال زيارت خانه اوست. بنابراين مردم بايد از اين فريضه ى بزرگ الهى عالى ترين بهره بردارى را داشته باشند.

يكى از خصوصيات حج اين است كه واقعاً حج پاك كننده انسان ها است. آن آدم هايى كه ساليان دراز به گناه آلوده بوده اند موقعى كه مكّه مى روند از بَدْوِ شروع تا آخر كار، تمام عوامل مغفرت و آمرزش گناه جمع است؛ مثلاً اوّلين كارى كه حاجى انجام مى دهد رسيدن به ميقات است، آنجايى كه بايد لباس هايش را بكند و

ص: 9


1- آل عمران 97: «و براى خدا بر مردم است كه زيارت خانه ى او كنند، آن ها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند»

لباس هاى احرام بپوشد، آنجا ميقات است؛ در حج جاهلى ميقات مطرح نبود ولى در اسلام خدا مقررّ كرده است كه لباس احرام را از ميقات بايد بر تنشان بكنند.

از حضرت رضاعليه السلام سؤال شد در فلسفه احرام فرمودند: علّتش اين است كه حاجى از آن وقتى كه وارد ميقات مى شود خودش را آماده مى كند براى زيارت خانه خدا يعنى لباس كار مى پوشد بدين مفهوم كه شغل ديگرى ندارد، حواس خود را از دنيا و گرفتارى هاى ديگر قطع مى كند.

ملاحظه فرماييد؛ يك پرستار يا يك طبيب زمانى كه وارد بيمارستان مى شود بايد از هشت صبح مشغول شود تا دو بعدازظهر، وقتى وارد بيمارستان مى شود يك لباس سفيد به تنش مى كند اين لباس، لباس كار است

ص: 10

يعنى ديگر از حالا تا آخر وقت من فقط و فقط بايد اشتغال داشته باشم به كارهاى مربوط به بيمار و بيمارستان و كارهاى ديگر انجام ندهم.

حاجى لباس احرام مى پوشد كه خودش را آماده كند براى زيارت خانه خدا و اشتغال به هيچ كار ديگرى به جز حج پيدا نكند. چرا زمانى كه مى خواهيم به ميهمانى خدا برويم بايد در ميقات لباس احرام بپوشيم؟ ما بالاخره فرزندان حضرت آدم هستيم آنچه كه در آدم بود در فرزندانش هم مشابه آن ها وجود دارد، وقتى انسان مى خواهد به زيارت خانه خدا برود مسئله ى حضرت آدم برايش تداعى مى شود كه چطور جناب آدم داخل بهشت شد؛ جاى به اين خوبى وسايل فراهم، هواى مناسب خوراك مناسب فقط به آدم گفته اند اگر از اين

ص: 11

درخت استفاده كردى ديگر در بهشت نمى توانى بمانى، شيطان آمد و فريبش داد آدم هم نافرمانى كرد و از درخت گندم تناول نمود به مجرد اين كه از آن درخت خورد لباس هاى آدم و حوا فرو ريخت.

آرى اين ها بالاخره به زبان فطرت آشنا بودند، حيا كردند از اين كه زشتى هاى بدنشان پيدا شد عبارت قرآن است كه وقتى خوردند و چشيدند؛

«بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»(1)

يعنى زشتى هاى بدنشان آشكار شد. حال چه كنند؟ اين لباس اختيارى كه به تنشان بوده از آن ها گرفته شده

ص: 12


1- اعراف 22 «فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ»

است ناچار از يك لباس اضطرارى استفاده نمودند برگ هاى بهشت را به جاى لباس به خود گرفتند.

چرا اين اتفاق افتاد و زشتى ها پيدا شد؟ بخاطر گناه ولى گناهشان ترك اولى بود، معصيت به معناى گناه كبيره يا صغيره نبود امّا بالاخره خداوند زشتى ها را آشكار كرد. ما انسان ها هم لباسى داريم به نام لباس تقوا قرآن مى فرمايد:

«وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ»(1)

اگر گناه كرديم لباس تقوا و اين پوشش تقوى كنار مى رود و اين زشتى هاى ما آشكار مى شود مثلاً وقتى عصبانى مى شويم نبايد فحش بدهيم، فحش حرام است.

ص: 13


1- اعراف 26 «امّا لباس پرهزگارى بهتر است!»

موقعى كه انسان عصبانى مى شود و شروع مى كند به فحش دادن، باطن و درون انسان بوسيله ى فحش دادن ظاهر مى شود معلوم مى شود اين يك آدم خوش نَفْس و پاكى نيست آنچه كه در درونش است را بيرون مى ريزد، اين زشتى ها ظاهر مى شود و تقوى از بين مى رود.

در زندگى همين طور است، انسان ها زمانى كه تقوا دارند درونشان اين امور هست امّا بروز نمى كند يعنى تقوى نمى گذارد اين زشتى ها ظاهر بشود هنگامى كه انسان بى تقوائى نمود درونش آشكار مى شود زشتى ها خودنمايى مى كنند و پرونده اش سياه مى گردد.

ما هم ناچاريم همانكارى را كه حضرت آدم انجام داد انجام دهيم، حضرت آدم وقتى كه به اين كيفيت مبتلا شد و فهميد كار خلافى كرده است شروع به گريه

ص: 14

نمود و توبه كرد و تا آخر عمرش هم مى گريست، يكى از بكّائين عالم «يعنى كسى كه زياد گريه مى كند» حضرت آدم بود.

حالا مى خواهيم برويم حج، مى خواهيم برويم خودمان را پاك كنيم، وقتى مى رسيم به ميقات ديگر رابطه ى ما با وطن و اولاد، با شغل و كار و كسب قطع است. تنها و تنها به ياد اين هستيم كه اين جا با خدا ارتباط برقرار كنيم هيچ چيز ديگر از ذخائر دنيا و زر و زيور آن در اختيار ما نيست، ما هستيم و خدا وقتى به ياد اين مى افتيم كه آلوده هستيم و حالا مى خواهيم برويم خانه ى خدا خجالت مى كشيم.

آدمى كه مهمان است اگر چنانچه لباسش يا بدنش كثيف باشد خجالت مى كشد به مهمانى برود، اوّل

ص: 15

مى رود لباس هايش را تغيير مى دهد، حمّام مى رود نظافت مى كند معطرّ مى شود، حال مرا خدا دعوت كرده بوسيله ى حضرت ابراهيم:

«وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ»(1)

ما مهمان خدائيم، مى خواهيم برويم مهمانى امّا خجالت مى كشيم يك عمرى خودمان را آلوده كرديم حالا مى خواهيم خودمان را پاك كنيم و با كندن لباس هايمان نشان مى دهيم جريان آدم را، كه وقتى حضرت آدم در اثر گناه لباس هايش ريخت و لباس اضطرارى پوشيد.

خدايا! ما هم همين گونه هستيم مى فهميم در اثر بى تقوايى گناهانى انجام داده ايم و خود را رسوا نموده ايم

ص: 16


1- حج 27: «و مردم را دعوت عمومى به حج كن؛»

حالا لباس اضطرارى مى پوشيم كه دو قطعه ى احرام باشد تا خودمان را پاك كنيم و همانند پدر بزرگمان اصلاح بشويم. انشاءاللَّه اين برنامه زمانى كه براى ما تداعى شد به اختيار خود آن صحنه را بوجود مى آوريم و زمينه را مساعد مى كنيم براى توبه و سرود را آغاز مى كنيم، سرود حاجى در موقعى كه مى خواهد به حج برود اين است:

«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ»(1)

يعنى خدايا دعوتمان كردى حال ما آمده ايم دعوتت را اجابت كنيم، از اين جا ديگر رابطه ى با خدا شروع مى شود و مهمان خدا مى شويم؛ لحظه به لحظه گناهان ما با اعمال حج - اگر درست به جا آوريم - تصفيه

ص: 17


1- كافى، مرحوم كلينى ج 4 ص 249

مى شود.

يك روايت ديدم كه اين روايت را مرحوم سيد هاشم بحرانى در معالم الزلفا نقل مى كند روايت عجيبى است من مشابه آن را نديدم:

حاجى وقتى مى رود عرفات و غروب عرفه مى شود مثل روزى است كه از مادر متولد شده، از تمام گناهان پاك مى شود، چه حق اللَّه و چه حق الناس؛ حق اللَّه مربوط به خود انسان و خدا است، و خدا هم مى داند با بنده اش چكار كند.

امّا حق الناس به چه منظور بخشيده مى شود؟

در روايت دارد كه خدا به گونه اى زمينه را مساعد مى كند تا حاجى به عرفات آمده مسائل حق الناسش را حلّ كند تا ذمّه اش از مردم فارغ شود، خداوند سبب

ص: 18

سازى مى كند كه انسان پاك شود به همين خاطر است كه مى گويند: وقتى حاجى از مكّه مى آيد شما اوّل كسى باشيد كه با او مصافحه مى كنيد زيرا تا هنوز پاك است و با مردم ارتباط پيدا نكرده شما برويد با او مصافحه كنيد تا به ثواب برسيد.

غرض اين كه اوّل اثرى كه حج دارد پاك سازى است كه كاملاً از آن موقعى كه مُحرم مى شود تا آخر اعمال تمام عوامل فراهم مى شود براى اين كه اين انسان پاك پاك بشود منتهى اگر خودمان حجمان را خراب نكنيم.

امّا امروزه چه كارها كه نمى كنيم!!! كارهايى كه باعث مى شود حجمان به تباهى كشيده شود، حجمان را با اين همه آثار مهم و عجيبى كه دارد ضايع مى كنيم؛ مثلاً خودم در منى ديدم شخصى را كه عصبانى شده بود و

ص: 19

فحش مى داد، - در آنجانمى شود فحش داد - براى اين كه به قول خودش دلش خالى شود، حاضر بود قيمت ده گوسفند را بدهد ولى دست از فحش دادن بر ندارد.

اين يك مورد است موارد متعدد ديگر هم هست كه مجال ذكر آن ها نيست.

«والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»

ص: 20

سخنرانى

حضرت آية اللَّه حاج سيّد حسن فقيه امامى

(مدّ ظلّه العالي)

پيرامون فلسفه ى حج

«قسمت دوّم»

جمادى الثانى 1425 ه.ق

ص: 21

سخنرانی 2

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الحمدُ للَّه ربّ العالمين حمداً أزليّاً بأَبَديّته، و أَبَديّاً بأَزليّتهِ، سَرْمداً بِإطلاقه مُتَجَلِّياً مرايا آفاقِهِ، و الصلوةُ و السلام على سيّدِ أنبيائِهِ البشير النذير و السِراجِ المُنيرِ سيِّدنا أحمد و نبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد، واللَعنُ الدائم على أعدائهم أجمعين مِن الآن إلى قيامِ يوم الدّين.

بحث در رابطه با شرح جملات خطبه ى فاطمه زهراعليها السلام بود و رسيديم به قسمتى كه اين بانوى بزرگوار

ص: 22

اسلام پرداخته اند به فلسفه ى احكام اسلامى تا به مردم تفهيم كنند اگر قوانين و ضوابطى در اسلام است بدون حساب و كتاب وضع نگشته است اين گونه نيست كه بى حساب قوانينى تنظيم شده باشد تا براحتى بشود آن را نقض كرد، چون اين قوانين حكيمانه تشريع شده است به همين خاطر نقضش به دست انسان ها جايز نيست و لذا است كه قرآن مى فرمايد:

«إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»(1)

قانون گذارى مختص به ذات حق است كسى حق نقضش را ندارد.

فاطمه زهراعليها السلام فرمودند:

ص: 23


1- انعام 57

«وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّين»(1)

چرا خداوند همچون فريضه ى بزرگى، به نام حج را قرار داده است؟

زيرا دين را تشييّد مى كند، تشييّد يعنى بالا بردن، وقتى يك چيزى را بخواهند رشدش دهند و از سطح زمين بالاتر ببرند مى گويند تشييّد. خداوند خواسته است تا دين مبين و حنيف را بالا ببرد يعنى جهانى كند، بدين جهت حج را قرار داده است، اين حج يك عملى عبادى است كه وجه ى جهانى دارد، حضرت ابراهيم عليه السلام تمام مردم جهان را دعوت نموده است براى شركت در اين كنگره ى عظيم الهى و تقريباً از روايات

ص: 24


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 29 ص 223 فصل نورد فيه خطبة خطبتها سيدة النساء

اين گونه فهميده مى شود كه قوام و استوارى دين به حج است، در روايت آمده: تا كعبه هست دين نيز پابرجاست.

آن كسانى كه مى خواستند دين را از بين ببرند تصميم مى گرفتند كه كعبه را خراب كنند، البتّه خداى متعال از خانه خود دفاع نمود و كسانى كه قصد اين خيانت را داشتند؛

«فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ»(1)

مثل كاه خورد شده متلاشى و نابود كرد.

موقعى كه به تاريخ اسلام مراجعه مى كنيم مى بينيم كه حج در انعقاد نطفه اسلام نقش مؤثرى داشته است، اين مقدمه را عرض كنم: قبل از اسلام مردم جاهلى هم

ص: 25


1- فيل 5

حج داشتند، مى آمدند خانه خدا را زيارت مى كردند، منتهى حج آن ها مثل حج ما نبود ما مى رويم طواف مى كنيم، نماز مى خوانيم، استلام حجر مى كنيم، امّا آن ها مى رفتند آنجا بت مى پرستيدند، طواف هم مى كردند، امّا بعضى از آن ها با بدن عريانِ عريان به طواف مى پرداختند و به جاى نماز سوت و كف مى زدند، كه قرآن مى فرمايد:

«وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً»(1)

چند سالى از بعثت رسول اكرم صلى الله عليه وآله گذشته بود، بعضى از مردم مدينه آمده بودند براى زيارت خانه ى

ص: 26


1- انفال 35: «نمازشان نزد خانه ى خدا، چيزى جز سوت كشيدن و كف زدن نبود؛»

خدا و پيامبر كه در شعب ابى طالب به سر مى بردند، اجازه داشتند براى ايّام حج از شعب بيرون بيايند.

يعنى در آن دوران، كه سه سال پيغمبر در شعب ابى طالب تحت نظر بودند، اين منطقه منطقه اى بود حصار بسته كه مخصوص حضرت ابوطالب بود، قانون آن زمان اين گونه بود تا شخصيت هايى كه در دارالندوه شركت داشتند هر كدام پناهگاهى دارا بودند، اگر مجرمى مى رفت به اين ها پناهنده مى شد تا زمانى كه در پناهگاه بود متعرِّض او نمى شدند. يكى از آن كسانى كه عضو دارالندوه بوده است حضرت ابوطالب مى باشد، دارالندوه مثل مجلس شوراى ما است، آن زمان هم مركز شورايشان دارالندوه بوده، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله در شعب ابوطالب كه پناهگاهى بود زير نظر ابوطالب آنجا زندگى مى كردند و كسى متعرضشان نمى شد، مردم مكّه

ص: 27

كه قصد جان پيغمبر را داشتند حضرت را آزار و اذيّت مى نمودند، پيامبر نيز پناهنده به شعب ابى طالب شدند و سه سال در آنجا زندگى سپرى كردند.

شعب بيابانى بود كه نه آب داشت و نه آبادى، و يك منطقه لم يزرع بود، حال با چه مصيبت هايى يك قوت لايموتى مى فرستادند براى آن ها و آنجا زندگى مى كردند، حضرت على عليه السلام اين مدّت در شعب ابى طالب خدمت پيغمبر بودند، فاطمه زهراعليها السلام هم در سن طفوليّت نيز در خدمت پيغمبر بودند، ابوطالب هم نظارت مى كرد.

خيلى در ظرف اين سه سال به پيغمبر سخت گذشت فقط در موسم حج آزاد بودند تا بيايند براى زيارت خانه خدا، در مراسم حج ديگر كسى مزاحم آن ها نبود پيغمبر چون موسم حج مى رسيد به خودشان

ص: 28

اجازه مى دادند تا از شعب ابى طالب بيرون آيند جهت شركت در مراسم حج.

وقتى كه اعراب مى آمدند منى جهت قربانى كردن، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله هم از فرصت استفاده مى نمودند، و در منى حضور مى يافتند و در عقبه كه درّه اى بود از كوه هاى مكّه، با هفت نفر از اعراب مدينه كه براى زيارت خانه خدا آمده بودند ارتباط برقرار نمودند.

پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله آن ها را به اسلام فراخواند، آن ها هم گرايش به اسلام پيدا كردند و در سال بعد هم عيناً همين جريان اتفاق افتاد و سال بعد جمعيّت دو برابر شد، به مكّه آمدند با پيغمبر اسلام بيعت نمودند و سال سوم تعدادشان به هفتاد نفر رسيد و با پيغمبر اسلام در عقبه بيعت كردند و از پيغمبر دعوت كردند تا به مدينه رود، همچنين درخواست كردند يك نفر به عنوان مبلّغ

ص: 29

از طرف پيغمبر به مدينه برود تا مردم را ارشاد نمايد، پيغمبرصلى الله عليه وآله هم مصعب نامى را فرستادند براى تبليغ اهل مدينه و او هم با تلاوت قرآن مردم را دعوت به اسلام مى كرد، ملاحظه كنيد انعقاد نطفه اسلام در مدينه به بركت انجام مراسم حج بود اين قضيه را در ذهن مباركتان داشته باشيد.

پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله در صدد اين بودند تا مكّه را فتح كنند، چون مى دانستند كليد انقلاب اسلامى، مسئله ى فتح مكّه است ده سال طول كشيد و خداوند هم به پيغمبر وعده داده بود كه ما تو را به مكّه بر مى گردانيم؛ قرآن كريم به اين مطلب اشاره اجمالى دارد:

«إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»(1)

ص: 30


1- قصص 85: «آنكس كه قرآن را بر تو فرض كرد تو را بجايگاهت باز مى گرداند!»

سال دهم از هجرت پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله با ده هزار نفر از مسلمين راهى مكّه شدند و مكّه را فتح نمودند، بدون اين كه خون از دماغ كسى بيايد چون خواسته ى پيغمبر اين بود كه امنيّت حرم الهى حفظ شود (حال با چه زمينه سازى هايى پيغمبر آمدند تا وارد مكّه شدند بماند) ولى مردم مكّه يك جا تسليم پيغمبرصلى الله عليه وآله شدند تا اين كه اين آيات نازل شد:

«إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ 1ء وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً 2ء فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً 3ء »(1)

«هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسيد، و مى بينى

ص: 31


1- سوره ى نصر

گرايش مردم ديگر تك تك نبود بلكه گروهى وارد دين خدا مى شوند، پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او توبه پذير است»

باز اگر ملاحظه فرماييد آن وقتى اسلام رونق مى گيرد كه مكّه فتح بشود اين پايگاه عظيم الهى زمينه ساز اين مى شود كه اين انقلاب رونق و شكل بگيرد و هر سال كنگره ى عظيم الهى تشكيل مى شود تا مردم با اسلام تجديد عهد نمايند. مردم اطراف مكّه هر سال در موسم حج مى آمدند مقدارى مسائل اسلامى را مى آموختند و مى رفتند در اطراف و اكناف جهان تبليغ مى كردند و واقعاً پايگاه عجيبى است.

دستور هم داريم كه كارهاى مهمّ و برنامه هاى دينى خيلى خيلى عميق بايد در موسم حج انجام بگيرد اين بود كه جريان غدير خُم هم در ايام مراسم حج انجام

ص: 32

گرفت، كه از همه جاى جزيرة العرب و اطراف و اكناف براى زيارت خانه خدا آمده بودند پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مجبور شدند على عليه السلام را به امامت منسوب كنند و به بركت مراسم حج اعلام ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام انجام گرفت آن وقت از هر كجا مردم به زيارت آمده بودند پيام غدير را به اطراف و اكناف رساندند و منتشر كردند بى جهت نيست كه فاطمه زهراعليها السلام مى فرمايد:

«وَ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّين»(1)

الآن هم همين گونه است اگر مى بينيم اسلام سرپاست به بركت كنگره ى عظيم حج است و موجى كه در دنيا ايجاد مى كند.

زمانى كه مى بينند مردم به اسلام علاقمندند مى آيند

ص: 33


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 29 ص 223

اطراف خانه خدا و طواف مى كنند، وقتى علاقه ى مردم را مى بينند كمى دست از توطئه هايشان بر مى دارند؛ همين طور كه در جريان اربعين امسال در عراق زمانى كه آمريكائى ها آن جمعيت عجيب و غريب را ديدند كه از اطراف، سواره و پياده با آن شور و هيجان مى آيند براى زيارت امام حسين عليه السلام حساب كار خودشان را كردند، شكست روحى خودشان را تحمل كردند.

آرى اين جمعيت ها اثرش اين است وقتى كه مى بينند مردم دنيا با اين هيجان از اطراف عالم مى آيند با وسيله هاى مختلف، پير و جوان، فقير و غنى، عزيز و ذليل همه ى طبقات جامعه به اين منطقه مى آيند و طواف مى كنند و عشق مى ورزند ديگر اين ها به راحتى نمى توانند عليه مسلمان ها تصميم بگيرند.

عامل نشر اسلام مراسم حج بوده است؛ حتى

ص: 34

حضرت صادق عليه السلام كه مى خواستند مسائل انقلاب امام حسين عليه السلام را به همه ى عالم منتشر كنند، زنان نوحه گر را اجير مى كردند و مى فرمودند: «شما در موسم حج بيائيد در منى بشينيد براى امام حسين عليه السلام عزادارى كنيد» اين كار را مى كردند تا پيام انقلاب امام حسين عليه السلام به بركت حاجى ها به تمام دنيا برسد.

يك حادثه اگر در موسم حج اتفاق بيفتد حتى اگر راديو و تلويزيون هم نباشد اين خبر به طور ضرب العجل به تمام دنيا مى رسد و مردم دنيا از مشكلات مسلمين، با خبر مى شوند.

اين است كه فاطمه زهراعليها السلام گر چه حج منافع فراوانى دارد ولى حضرت روى اين بُعد تكيه خاصى كردند، و اين بُعد از همه ابعاد مهمتر و بالاتر است كه تشييّد دين است. يعنى بقاء دين به بركت مكّه، و

ص: 35

مسجدالحرام و حج، تضمين مى شود؛ لذا كسانى كه مى خواستند اسلام را از بين ببرند كعبه را هدف قرار مى دادند.

منتهى در آن زمان يك صورت و در زمان ما به صورت هاى گوناگون ديگرى بين مردم و دين فاصله مى اندازند، آن زمان با تصميم خراب كردن كعبه بود ولى امروز ديگر حربه هايشان عوض شده، الآن با اين تشكيلات رسانه هاى جمعى از طريق اينترنت و ماهواره و ديگر وسائل ارتباطى، شبهاتى را بين مردم القاء مى كنند؛ و شما مى بينيد كه يك پيرمرد پس از هشتاد سال دم زدن از اسلام و تشيع تحت تأثير اين القائات قرار مى گيرد. و البتّه اين مطلب را هم عرض كنم، كه فكر نكيد اين شبهات تازگى دارد، از قديم الايّام و از زمان انعقاد اسلام تا الآن آن هايى كه مى خواستند اسلام را

ص: 36

نابود كنند آنجايى كه زورشان نمى رسيد تا با اتكاء بر قدرت اسلام را به زانو در بياورند از طريق فرهنگى اقدام مى نمودند، دائم شبه القاء مى كردند بطورى كه حربه ى اسلام را كُند كنند، شما سوره فرقان را بخوانيد و ببينيد در همان زمان كه بر پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله قرآن نازل مى شد، يك عده آمدند به بهانه جويى و شبه القا كردن، مردمى كه آگاه بودند به مجردى كه يك شبه برايشان القاء مى شد و سؤال پيش مى آمد، مى آمدند خدمت پيغمبر سؤال را مطرح مى نمودند، حضرت هم جوابشان را مى گفتند.

تا حال يا خدا با آيات قرآنى جوابگوى اين ها بوده يا خود پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام، كه احتجاجات اين بزرگواران الآن موجود است. يعنى در حال حاضر كتابى موجود است از مرحوم طبرسى قدس سره بحث هايى كه پيغمبر

ص: 37

كردند با قبائل گوناگون، با مكاتب مختلف همه ى اين ها موجود است؛ فكر نكنيد ايرادى به اسلام وارد مى شود كه جواب نداشته باشد آنچه كه شما ايراد تصور كنيد و به ذهنتان بيايد، اين ها قبلاً پيش بينى شده و جواب هايش داده شده است.

الآن پيروان مكاتب باطله را با هر كدامشان كه حرف بزنيم مى گويند من اجازه بحث ندارم، برويم نزد مُلّايى كه ما داريم با او بحث كنيد؛ و اى كاش ما مسلمان ها ياد مى گرفتيم، اگر كسى مى خواست با ما بحث كند و شبه القا كند، دستش را مى گرفتيم مى برديم نزد عالمى كه آگاه باشد و بتواند جواب اين شبهات را بدهد. تمام اين شبهات جواب دارد و آن هم جواب هاى حساب شده و منطقى، چون تكرارى است و چيز تازه اى هم نيست اين ها با شبه القاء كردن، مردم را متزلزل مى كنند.

ص: 38

يك مقدارى از سؤالاتى را كه در اينترنت جمع كرده بودند را براى من آوردند، اين قدر مضحك و خنده دار است كه حّد و حساب ندارد، آن وقت با يك چيزهاى سر و ساده مسير فكرى مردم را عوض مى كنند.

من اين توصيه را به شما مى كنم، هر وقت سؤالى برايتان پيش آمد پيش خودتان نگذاريد و از آدم اهل علم و دين سؤالتان را بپرسيد و جوابتان را بگيريد تا عقائدتان متزلزل نشود.

آن ها در كار خودشان موفق هستند، خيلى تلاش دارند و آن قدر پول خرج مى كنند، آن قدر تبليغات انجام مى دهند، مقاله مى نويسند سخنرانى مى كنند، كه حّد و حساب ندارد تا اين يك مقدار دين را از اين مردم بگيرند، چون تا مردم دين دارند آن ها نمى توانند بر پشتشان سوار شوند، وقتى مى توانند از مردم باركشى

ص: 39

بكنند كه افكارشان را تغيير دهند، منظورم اين است كه خيلى بايد مراقب بود.

فاطمه زهراعليها السلام مى فرمايند: خدا حج را واجب كرده است تا مسلمان ها از اطراف دنيا براى زيارت بيت اللَّه الحرام بيايند، و در آنجا مردم مشكلاتشان را بگويند و سؤالاتشان را مطرح كنند و پيام اسلام را به گوش مردم دنيا برسانند؛ اين برنامه ها براى تقويت دين در موسم حج انجام مى گيرد.

حالا نمى خواهيم وارد جزئيات و فروعات فلسفه ى حج بشوم چون بحث خيلى مفصلّى دارد، ولى اجمالاً گفتيم و رد شديم.

«والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»

ص: 40

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109